تولستوی
بدترين و خطرناکترين کلمات اينست: «همه اين جورند».
- تولستوی
- تولستوی
+ نوشته شده در شنبه ۵ فروردین ۱۳۹۱ ساعت توسط صابر صالحیان متی کلایی
|
روزی تزار پیش راهبی فرزانه رفت تا جواب سه پرسش خود را بگیرد .وقتی راهب رادید گفت: ۱- کدام فرصت را برای شروع کارها از دست ندهم که اگر دهم پشیمان شوم؟۲- کدام کسان را برتر شمارم وبه آنان توجه کنم؟۳- کدام کار از همه مهم تر است وبیش از همه باید به انجامش همت کنم؟راهب مشغول بیل زدن مزرعه خود بود تزار بیل را گرفت وشروع به بیل زدن کرد ولی خیلی زود خسته شد راهب بیل را گرفت وبه او گفت استراحت کن .بعد از چند لحظه مردی دوان دوان خون آلود نزد راهب آمد وبی هوش به زمین افتاد تزار به مرد کمک کرد واو را درمان نمود.مرد زخمی بعد از اینکه حالش خوب شد به تزار گفت من می خواستم به خاطر ستمی که به من کرده بودی تو را بکشم اما تو جان مرا نجات دادی و من تا آخر عمر غلامت خواهم شد.راهب گفت آیا جواب سوال هایت را گرفتی ؟تزار گفت : چگونه؟راهب گفت:اگر دیروز به من کمک نمی کردی آن مرد تورا می کشت و از کارت پشیمان می شدی. و اگر به آن مرد کمک نمی کردی بدون آشتی با تو می مرد پس او مهم ترین کسی بود که باید به او توجه می کردی.اکنون بدان که فقط یک زمان بسیار مهم وجود دارد وآن « حال » استومهم ترین کس آن کس است که اکنون می بینی زیرا هیچ گاه نمی دانی که آیا کس دیگری نیز خواهد بود که با او رو به رو شوی یا نه ومهم ترین کار نیکی کردن به اوست . زیرا انسان تنها برای نیکی کردن آفریده شده است
بسم الله الرحمن الرحیم... لا اله الا الله