به دیگران فکر کن

وقتی که صبحانه را آماده می کنی،

 به دیگران فکر کن

یادت نرود

 به پرنده ها غذا بدهی

وقتی که می جنگی 

به دیگران فکر کن

یادت نرود 

مردمی را که صلح می خواهند

وقتی که قبض آب را می پردازی

 به دیگران فکر کن

به آنها که فقط از ابرها می نوشند

وقتی که به خانه می آیی – به خانه ات –

 به دیگران فکر کن

یادت نرود مردمی را که

 در چادرها پناه گرفته اند

وقتی که می خوابی

 و ستاره می شماری

 به دیگران فکر کن

به آنها که بستری

 برای خواب و رؤیا ندارند

وقتی که با استعاره ها رها می شوی

 به دیگران فکر کن

به آنها که حق بیانشان

 به یغما رفته است

وقتی که به دیگران

 در دوردست ها فکر می کنی 

به خودت فکر کن

بگو:

 ای کاش 

بتوانم شمعی باشم در ظلمات.


#محمود_درويش‎

 

فقر

فقر همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند... فقر شب را بی غذا سر کردن نیست، فقر روز را بی اندیشه سر کردن است. #صمد_بهرنگی ‌#سخن

براي عوض شدن هيچ بهانه اي قابل قبول نيست

زن فرعون تصميم گرفت که عوض شود،
و پسر نوح تصميمي براي عوض شدن نداشت...!
اولي همسر يک طغيانگر بود
و دومي پسر يک پيامبر...!!!
براي عوض شدن هيچ بهانه اي قابل قبول نيست
اين خودت هستي که تصميم مي گيري تا عوض شوي...
بعضي از چيزها دير که شد، بي‌فايده هستند مانند بوسيدن پيشاني يک مرده

حدیث واقعا زیبا


این حدیث واقعا زیباست، وقت بذارید بخونید:
امام صادق علیه السلام فرمودند:
۱٫ طلبتُ الجنة، فوجدتها فی السخأ:
بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم.
۲٫ و طلبتُ العافیة، فوجدتها فی العزلة:
و تندرستی و رستگاری را جستجو نمودم، پس آن را در گوشه گیری (البته از نوع مثبت و سازنده) یافتم.
۳٫ و طلبت ثقل المیزان، فوجدته فی شهادة «ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»:
و سنگینی ترازوی اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهی به یگانگی خدای تعالی و رسالت حضرت محمد (ص) یافتم.
۴٫ و طلبت السرعة فی الدخول الی الجنة، فوجدتها فی العمل لله تعالی:
سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در کار خالصانه برای خدای تعالی یافتم.
۵٫ و طلبتُ حب الموت، فوجوته فی تقدیم المال لوجه الله:
و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) برای خشنودی خدای تعالی یافتم.
۶٫ و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فی ترک المعصیة:
و شیرینی عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترک گناه یافتم.
۷٫ و طلبت رقة القلب، فوجدتها فی الجوع و العطش:
و رقت (نرمی) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگی و تشنگی (روزه) یافتم.
۸٫ و طلبت نور القلب، فوجدته فی التفکر و البکأ:
و روشنی قلب را جستجو نمودم، پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.
۹٫ و طلبت الجواز علی الصراط، فوجدته فی الصدقة:
و (آسانی) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه یافتم.
۱۰٫ و طلبت نور الوجه، فوجدته فی صلاة اللیل:
و روشنی رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب یافتم.
۱۱٫ و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فی الکسب للعیال:
و فضیلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگی زن و فرزند یافتم.
۱۲٫ و طلبت حب الله عزوجل، فوجدته فی بغض اهل المعاصی:
و دوستی خدای تعالی را جستجو کردم، پس آن را در دشمنی با گنهکاران یافتم.
۱۳٫ و طلبت الرئاسة، فوجدتها فی النصیحة لعباد الله:
و سروری و بزرگی را جستجو نمودم، پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم.
۱۴٫ و طلبت فراغ القلب، فوجدته فی قلة المال:
و آسایش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در کمی ثروت یافتم.
۱۵٫ و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فی الصبر:
و کارهای پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شکیبایی یافتم.
۱۶٫ و طلبت الشرف، فوجدته فی العلم:
و بلندی قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش یافتم.
۱۷٫ و طلبت العبادة فوجدتها فی الورع:
و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهیزکاری یافتم .
۱۸٫ و طلبت الراحة، فوجوتها فی الزهد:
و آسایش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسایی یافتم.
۱۹٫ و طلبت الرفعة، فوجدتها فی التواضع:
برتری و بزرگواری را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنی یافتم.
۲۰٫ و طلبت العز، فوجدته فی الصدق:
و عزت (ارجمندی) را جستجو نمودم، پس آن را در راستی و درستی یافتم.
۲۱٫ و طلبت الذلة، فوجدتها فی الصوم:
و نرمی و فروتنی را جستجو نمودم، پس آن را در روزه یافتم.
۲۲٫ و طلبت الغنی، فوجدته فی القناعة:
و توانگری را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت یافتم.
۲۳٫ و طلبت الانس، فوجدته فی قرائة القرآن:
و آرامش و همدمی را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم.
۲۴٫ و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فی حسن الخلق:
و همراهی و گفتگوی با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخویی یافتم.
۲۵٫ و طلبت رضی الله، فوجدته فی بر الوالدین:
و خوشنودی خدا تعالی را جستجو نمودم، پس آن را در نیکی به پدر و مادر یافتم.
مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۷۳ – ۱۷۴، ح ۱۳۸۱۰

قطعه اي خواندني از شل سیلوراستاین!


گاهي بعضي ها با ما جور در مي آيند، اما همراه نمي شوند، گاهي نيز آدم هايي را مي يابيم كه با ما همراه مي شوند اما جور در نمي آيند. برخي وقت ها ما آدم هايي را دوست داريم كه دوستمان نمي دارند، همان گونه كه آدم هايي نيز يافت مي شوند كه دوستمان دارند، اما ما دوستشان نداريم. به آناني كه دوست نداريم اتفاقي در خيابان بر مي خوريم و همواره بر مي خوريم، اما آناني را كه دوست مي داريم همواره گم مي كنيم و هرگز اتفاقي در خيابان به آنان بر نمي خوريم!
برخي ما را سر كار مي گذارند،‌ برخي بيش از اندازه قطعه گم شده دارند و چنان تهي اند و روحشان چنان گرفتار حفره هاي خالي است كه تمام روح ما نيز كفاف پر كردن يك حفره خالي درون آنان را ندارد.. برخي ديگر نيز بيش از اندازه قطعه دارند و هيچ حفره اي، هيچ خلائي ندارند تا ما برايشان پُركنيم. برخي مي خواهند ما را ببلعند و برخي ديگر نيز هرگز ما را نمي بينند و نمي يابند و برخي ديگر بيش از اندازه به ما خيره مي شوند...گاه ما براي يافتن گمشده خويش، خود را مي آراييم، گاه براي يافتن «او» به دنبال پول، علم، مقام، قدرت و همه چيز مي رويم و همه چيز را به كف مي آوريم و اما «او» را از كف مي دهيم. گاهي اويي را كه دوست مي داري احتياجي به تو ندارد زيرا تو او را كامل نمي كني. تو قطعه گمشده او نيستي ،تو قدرت تملك او را نداري.گاه نيز چنين كسي تو را رها مي كند 
وگاهي نيز چنين كسي به تو مي آموزد كه خود نيز كامل باشي، خود نيز بي نياز از قطعه هاي گم شده.او شايد به تو بياموزد كه خود به تنهايي سفر را آغاز كني ، راه بيفتي ، حركت كني. او به تو مي آموزد و تو را ترك مي كند، اما پيش از خداحافظي مي گويد: "شايد روزي به هم برسيم ...."، مي گويد و مي رود، و آغاز راه برايت دشوار است. اين آغاز، اين زايش،‌ برايت سخت دردناك است. بلوغ دردناك است، وداع با دوران كودكي دردناك است، ‌كامل شدن دردناك است، اما گريزي نيست.و تو آهسته آهسته بلند مي شوي، و راه مي افتي ومي روي، و در اين راه رفتن دست و بالت بارها زخمي مي شود، اما آبدیده مي شوي و مي آموزي كه از جاده هاي ناشناس نهراسي، از مقصد بي انتها نهراسي، از نرسيدن نهراسي و تنها بروي و بروي و بروي.

دوست داشته شدن


اشیاء برای استفاده شدن و انسانها برای دوست داشتن می باشند

در حالیک امروزه از انسانها استفاده می شود و اشیاء دوست داشته می شوند . . .

سی ثانیه پای صحبت برایان دایسون




فرض کنید زندگی همچون یک بازی است.قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان برزمین شوید. جنس یکی از آن توپها ازلاستیک بوده و باقی آنها  شیشه ای هستند. پر واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد آمد، اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد ، کاملا شکسته و خرد میشوند. او در ادامه میگوید : آن چهار توپ شیشه ای عبارتند از خانواده، سلامتی،  دوستان و روح  خودتان  و توپ لاستیکی همان کارتان است. کار را برهیچ یک از عوامل فوق ترجیح ندهید، چون همیشه کاری برای کاسبی وجود دارد ولی دوستی که از دست رفت دیگر بر نمیگردد، خانواده ای که از هم
 
پاشید دیگر جمع نمیشود،‌ سلامتی از دست رفته باز نمیگردد و روح آزرده دیگر آرامشی ندارد.


از دست دادن


ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﺭﺩﯾﻒ ﺍﻭﻝ ﮐﻼﺱ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻫﻮﺷﻦ !
ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﺎﯼ ﺭﺩﯾﻒ ﺁﺧﺮ ﻣﺎﯾﻞ ﺑﻪ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ !

ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﺩﯾﻒ ﺁﺧﺮﯼ ﻫﺎﯼ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ . . . icon smile جوک های دانشجویی جدید )

از دست دادن کسی ک دوستش داریم خیلی دشوار است،

اما اکنون به این نتیجه رسیده ام که کسی،کسی را از دست نمی دهد،

زیرا مالک آن نیست و این یعنی آزادی،

داشتن بهترین های دنیا بدون آنکه صاحبشان باشی...


دروغ


. کسی که پول می گيرد تا راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد وکيل است.

. کسی که جز راست چيزی نمی گويد بچه است.

. کسی که به خودش هم دروغ می گويد متکبر و خود پسند است.

. کسی که دروغ خودش را باور می کند ابله است.

. کسی که سخنان دروغش شيرين است شاعر است.

. کسی که علی رغم ميل باطنی خود دروغ می گويد زن و شوهر است.

. کسی که اصلا دروغ نمی گويد مرده است.

. کسی که دروغ می گويد و قسم هم می خورد بازاری است.

. کسی که دروغ می گويد و خودش هم نمی فهمد پر حرف است.

. کسی که مردم سخنان دروغ او را راست می پندارند سياستمدار است.

. کسی که مردم سخنان راست او را دروغ می پندارند و به او می خندند ديوانه است

کسی که جز راست چيزی نمی گويد بچه است

. کسی که پول می گيرد تا راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد وکيل است.

. کسی که جز راست چيزی نمی گويد بچه است.

. کسی که به خودش هم دروغ می گويد متکبر و خود پسند است.

. کسی که دروغ خودش را باور می کند ابله است.

. کسی که سخنان دروغش شيرين است شاعر است.

. کسی که علی رغم ميل باطنی خود دروغ می گويد زن و شوهر است.

. کسی که اصلا دروغ نمی گويد مرده است.

. کسی که دروغ می گويد و قسم هم می خورد بازاری است.

. کسی که دروغ می گويد و خودش هم نمی فهمد پر حرف است.

. کسی که مردم سخنان دروغ او را راست می پندارند سياستمدار است.

. کسی که مردم سخنان راست او را دروغ می پندارند و به او می خندند ديوانه است

اگر....

"اگر ثروتمند نیستی مهم نیست، بسیاری از مردم ثروتمند نیستند"،

"اگر سالم نیستی، هستند افرادی که با معلولیت و بیماری زندگی می کنند"،

"اگر زیبا نیستی برخورد درست با زشتی هم وجود دارد"،

"اگر جوان نیستی، همه با چهره پیری مواجه می شوند"، "

اگر تحصیلات عالی نداری با کمی سواد هم می توان زندگی کرد"،

"اگر قدرت سیاسی و مقام نداری، مشاغل مهم متعلق به معدودی انسان هاست"،

اما : اگر " عزّت نفس " نداری ، هیچ نداری !