سلام

فردا صبح رفتنی ام

امروز کاری بکن!

به آرامی آغاز به مردن میکنی

اگر . . . . .

 

اگر سفرنکنی،

اگر چیزی نخوانی،

اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،

اگر از خودت قدردانی نکنی،

 

به آرامی آغاز به مردن میکنی

 

زمانی که خودباوری را درخود بکشی،

وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند،

 

به آرامی آغاز به مردن میکنی

 

اگر برده عادات خود شوی،

اگر همیشه از یک راه تکراری بروی،

اگر روزمرگی را تغییر ندهی،

اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی،

یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی،

 

به آرامی آغاز به مردن میکنی

 

اگر از شو رو حرارات،

از احساسات سرکش،

و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وا میدارند،

و ضربان قلبت را تندتر میکنند،

دوری کنی...

 

به آرامی آغاز به مردن میکنی

 

اگر هنگامی که با شغلت، یا عشقت شاد نیستی، آنرا عوض نکنی

اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،

اگرورای رویاها نروی،

اگر به خودت اجازه ندهی

که حداقل یکباردر تمام زندگیت

ورای مصلحت اندیشی بروی.

 

امروز زندگی را آغاز کن!

 

امروز کاری بکن!

نگذار که به آرامی بمیری . . .

شادی را فراموش نکن!

 

ماه عشق "ماه رمضان"

گفتم : خسته‌ام 

گفت : لاتقنطوا من رحمة

"از رحمت خدا ناامید نباشيد"

 

گفتم : انگار، مرا فراموش کرده ای؟ 

گفت : فاذکرونی اذکرکم 

"مرا یاد کنید تا به یاد شما باشم"

 

گفتم : تا کی باید صبركنم؟ 

    گفت : و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا 

 "شاید موعدش نزدیک باشد، تو چه می‌دانی "

 

گفتم : تو بزرگی و من کوچک ، و نزدیکیت برای من خیلی دوره!  تا آن موقع چه کار کنم؟

 گفت : و اتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله

"کارهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند"

 

گفتم : خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور.  من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچک است. یک اشاره‌ کنی تمامه

گفت : عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم

"شاید چیزی که  دوست داری، به صلاحت نباشه"

 

گفتم : چطور دلت میاد؟  انا عبدک الضعیف الذلیل...      

گفت: ان الله باالناس لرئوفٌ رحیم

"خدا نسبت به همه‌ی مردم مهربان است"

 

!گفتم : دلم گرفته

گفت : بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا

"مردم باید با فضل و رحمت خدا  شاد باشند"

 

  گفتم : اصلا" بی‌خیال! توکلت علی الله

گفت : ان الله یحب المتوکلین

"خدا آنهایی را که توکل می‌کنند دوست دارد"

 

...گفتم : چقدر احساس تنهایی می‌کنم

     گفت : فانی قریب

        "من که نزدیکم" 

 

گفتم : تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد به تو نزدیک شوم

  گفت : و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهرمن القول بالغدو و الأصال 

"هر صبح و عصر، پروردگارت را نزد خودت با خوف و تضرع و با صدای آهسته یاد کن"

 

گفتم : نمی‌دانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم می‌زند؛ ذوبم می‌کند؛ عاشق  می‌شوم! ...  توبه می‌کنم

     گفت : ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین

      "خدا همه توبه‌کننده‌ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد" 

 

گفتم : الهی و ربی من لی غیرک

   گفت : الیس الله بکافٍ عبده

         "آيا خداوند برای بنده‌اش کافی نیست؟"

 

گفتم: هیچ کس نمی‌دونه توی دلم چه می‌گذره؟

     گفت: ان الله یحول بین المرء و قلبه

  "خدا حائل است بین انسان و قلبش"

 

گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم

      گفت : نحن اقرب الیه من حبل الوريد

       "از رگ گردن به تو نزدیک ترم"

 

از گابریل گارسیا ماکز نویسنده معروف کلمبیایی و برنده جایزه نوبل در ادبیات

 

در ۱۵ سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می دانند ، و گاخی اوقات پدران هم

در ۲۰ سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده ای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود

در ۲۵ سالگی دانستم که یک نوزاد ، مادر را از داشتن یک روز ۸ ساعته و پدر را از داشتن شب هشت ساعته ، محروم میکند

در ۳۰ سالگی پی بردم که قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن

در ۳۵ سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد ؛ بلکه چیزی است که خود آن را می سازد

در ۴۰ سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن ، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم ؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می دهیم دوست داشته باشیم

در ۴۵ سالگی یاد گرفتم که ۱۰ درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می افتد و ۹۰ درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می دهند

در ۵۰ سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بدترین دشمن وی است

در ۵۵ سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب

در ۶۰ سالگی متوجه شدم که بدون عشق می توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید

در ۶۵ سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز ، باید بعد از خوردن آنچه لازم است ، آنچه را که میل دارد نیز بخورد

در ۷۰ سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارتهای خوب نیست ؛ بلکه خوب بازی کردن با کارتهای بد است

در ۷۵ سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر میکند  نارس است ، به رشد و کمال خود ادامه می دهد  و به محض آنکه  گمان کرد رسیده شده است ، دچار افت می شود

در ۸۰ سالگی  پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن  بزرگترین لذت دنیا است

در ۸۵ سالگی در یافتم که همانا زندگی زیباست

 

سوره فرقان‏

بنام خداوند بخشاينده مهربان‏
خير فراوان از خدائيست كه فرو فرستاد فرقان (تميز دهنده حق از باطل) را بر بنده خود تا باشد براي جهانيان بيم كننده 1
آنكه تنها از آن اوست پادشاهي آسمانها و زمين و فرا نگرفت فرزندي (براي خود) و نبود براي او شريكي در پادشاهي و آفريد هر چيزي را پس اندازه كرد آن را اندازه كردني 2
و كافران بر گرفتند بجز خدا معبوداني كه نيافرينند چيزي را و خود آفريده شده‏اند و مالك نيستند براي خويشتن زياني را و نه سودي را و توانائي ندارند بر ميراندن كسي و نه بر زنده كردن كسي و نه بر انگيختن كسي 3
و گفتند آنانكه كفر ورزيدند نيست اين قرآن مگر دروغي كه خود بافته آن را و ياري داده‏اند او را براي ساختن اين دروغ گروهي ديگر حقا كه كافران آمده‏اند به ستم و بهتان 4
و گفتند اين قرآن افسانه‏هاي پيشينيان است كه محمد نوشته آنها را پس آن افسانه خوانده مي‏شود بر او و بامداد و شبانگاه 5
بگو فرو فرستاده است قرآن را آن خدائي كه مي‏داند پنهان را در آسمانها و زمين زيرا او پيوسته آمرزنده و مهربان است 6
و گفتند مشركان (قريش) چيست اين پيغمبر را كه مي‏خورد طعام را و مي‏رود در بازارها (بطلب روزي) چرا فرستاده نشد بسوي او فرشته‏اي تا باشد با وي بيم كننده 7
يا چرا افكنده نشد بسوي وي گنجي يا چرا نمي‏باشد او را بوستاني كه بخورد از (ميوه) آن و گفتند ستمكاران (بمؤمنان) پيروي نمي‏كنيد مگر مردي جادو شده را 8
در نگر چگونه زدند براي تو مثلها (ترا توصيف كردند) و گمراه شدند و توانائي ندارند راهي (ببرهان به آنچه گويند) 9
خير فراوان از خدائي است كه اگر خواهد قرار دهد براي تو بهتر از آنچه گفتند يعني بوستاني كه مي‏رود از زير (درختان) آن جويهاي آب و قرار مي‏دهد براي تو كاخهائي 10
بلكه تكذيب كردند رستخيز را و آماده كرده‏ايم براي كسيكه تكذيب كند رستخيز را آتشي افروخته 11
چون آتش ببيند آنها را از جايگاهي دور بشنوند از آتش آوازي از خشم و بانگي شديد 12
و چون مشركان افكنده شوند از دوزخ در مكاني تنگ در حاليكه به زنجيرها بسته باشند بخوانند در آنجا هلاكت را 13
مخوانيد امروز يك هلاكت را و بخوانيد هلاكت بسيار را 14
(اي پيامبر) بگو آيا آن (گنج و بوستان دنيا) بهتر است يا بهشت جاوداني كه وعده داده‏اند پرهيزكاران را هست آنان را پاداشي و بازگشتگاهي براي آنان است 5
در آنجا آنچه خواهند در حاليكه جاويد باشند در آنجا هست آن وعده به عهده پروردگار تو وعده خواسته شده 16
روزي كه خدا حشر كند مشركان و آنچه كه مي‏پرستند بجز خدا (ياد كن) پس خدا (بمعبودان باطل) گويد آيا شما گمراه كرديد بندگان مرا يا ايشان خود گم كردند راه را 17
بتان گويند منزهي تو (از شريك) نباشد سزاوار ما را آنكه بگيريم بجز تو دوستاني وليكن تو برخوردار گردانيدي ايشان و پدرانشان را تا آنكه فراموش كردند ياد كردن (كتاب آسماني) را و بودند گروهي هلاك شده 18
حقا خدايانتان تكذيب كردند شما را به آنچه مي‏گوئيد پس توانائي نداريد بر گردانيدن عذاب را و نه ياري كردن خود را و هركه ستم كند از شما بچشانيم بدو عذابي بزرگ 19
و نفرستيم پيش از تو هيچ پيامبري را مگر آنكه ايشان نيز مي‏خوردند طعام را و مي‏رفتند در بازارها (بطلب معاش) و قرار داديم برخي از شما را براي برخي ديگر آزمايشي آيا شكيبائي مي‏كنيد و پيوسته پروردگار تو بيناست 20
و گفتند آنانكه اميد ندارند ديدار ما را (منكر معاداند) چرا نازل نمي‏شود بر ما فرشتگان يا چرا نمي‏بينيم پروردگار خود را به عزّتم سوگند برتري جستند در خود و سركشي كردند سركشي كردني 21
(ياد كن) روزي را كه ببينند فرشتگان را نيست هيچ بشارتي در آن روز مشركان را گويند پناه مي‏بريم در اين فرشتگان پناه بردني 22
و قصد كرديم به سوي آنچه كافران كردند از كرداري (كه بصورت نيكو نمايد) پس گردانيديم آن را ذره‏هاي پراكنده در هوا 23
بهشتيان در آن روز خوبند از نظر قرارگاه و نيكويند از نظر استراحتگاه 24
(بياد آور) روزي كه بشكافد آسمان از ابر و فرو فرستاده شود (از آنجا) فرشتگان فرو فرستادني 25
پادشاهي در آن روز ثابت است براي خداي بخشاينده و باشد آن روز روزي بر كافران دشوار 26
(بياد آور) روزي كه دندان گيرد ستمكاران دستهاي خود را (بدندان مي‏گزند) در حاليكه گويند اي كاش من مي‏گرفتم با پيغمبر راهي 27
اي واي بر من كاشكي من نگرفته بودم فلان را دوست 28
بخدا سوگند آن دوست گمراه كرد مرا از قرآن پس از آنكه آمده بود بسوي من و هست ابليس آدمي را فروگذارنده (در وادي گمراهي) 29
و گويد پيغمبر (روز رستخيز) پروردگارا البته گروه من گرفتند اين قرآن را فروگذاشته 30
بدينسان قرار داديم براي هر پيغمبري دشمني از گناهكاران و بس است پروردگار تو از نظر راهنما و ياري دهنده 31
و گفتند آنانكه كافر شدند چرا فرود نيامد بر محمد ص قرآن بيكباره همچنين (قرآن را به تدريج نازل كرديم) تا ثابت گردانيم به آن دل تو را و بيان كرديم قرآن را برخي از پي برخي 32
و مشركان نمي‏آرند براي تو مثلي مگر آنكه آريم براي تو جوابي درست و نيكوتر از نظر بيان 33
آنانكه محشور (و كشيده) شوند بر چهره‏هاي خود بسوي دوزخ آن گروه بدترند از نظر جايگاه و گمراه ترند از نظر راه 34
و به عزّتم سوگند كه حقا داديم به موسي كتاب تورات را و گردانيديم با او برادرش هارون را مددكاري 35
پس گفتيم برويد به سوي گروهي كه تكذيب كردند (يكتائي) ما را پس نابودشان كرديم نابود كردني 36
و قوم نوح را آن دم كه تكذيب كردند پيمبران را غرقشان كرديم و گردانيديم (داستان) ايشان را براي مردم عبرتي و آماده كرديم براي ستمكاران عذابي دردناك 37
و (هلاك كرديم) قوم عاد و گروه ثمود و اصحاب رس و مردم قرنهاي بسيار را كه بودند ميان قوم عاد و اصحاب رس 8
و براي هر يك بيان كرديم مثلها را و همه را نابود كرديم نابود كردني 39
و به عزّتم سوگند كه حقا كفار قريش آمدند بر آن شهري كه باريده شد باران بد آيا نبودند كه (هنگام عبور بر آن) ببينند آن را بلكه اميد ندارند زنده شدن از پس مرگ را 40
و چون كافران به بينندت نگيرند ترا جز به مسخره (و گويند) آيا اين آن كس است كه بر انگيخت خدايش به پيمبري 41
نزديك بود كه اين كس بگرداند ما را از (پرستش) معبودان خود اگر نه آن بود كه ما صبر كرديم بر (پرستش) آنها و بزودي بدانند آنگه كه ببينند عذاب را كه كيست گمراه‏تر از نظر راه 42
آيا ديدي كسي را كه بگرفت معبود خود را خواهش خود آيا تو مي‏باشي بر آن كس نگهبان (كه او را از آن منع كني) 43
آيا مي‏پنداري آنكه بيشتر مشركان (سخن ترا) مي‏شنوند نا تعقل مي‏كنند نيستند ايشان مگر مانند چهارپايان بلكه ايشان گمراه ترند از نظر راه 44
آيا ننگريستي بسوي پروردگار خود كه چگونه كشيد (و گسترانيد) سايه را و اگر مي‏خواست بيگمان مي‏گردانيد آن را ثابت پس قرار داديم خورشيد را بر (شناختن) سايه راهنمائي 45
پس بگرفتيم سايه را (بارتفاع خورشيد) بسوي خود گرفتني آسان 46
و او است آن خدائي كه گردانيد براي شما شب را پوششي (تا در آن آرام گيريد) و خواب راحتي و روز را بر انگيختني 47
و اوست آنكس كه فرستاد بادها را بشارت دهنده پيش از نزول رحمتش (كه باران است) و فرود آورديم از آسمان آبي پاك كننده 48
تا زنده كند به آن شهري مرده را (كه در آن گياه نبود) و بنوشانيم آن را از آنچه آفريده‏ايم دامها و مران بسيار را 49
و به عزّتم سوگند كه البته گردانيديم (و قسمت كرديم) باران را ميان مردم تا انديشه كنند و نخواستند بيشتر مردم مگر ناسپاسي را 50
و اگر مي‏خواستيم برمي‏انگيختيم در هر شهري بيم كننده‏اي 51
پس فرمان مبر كافران را و جهاد كن با ايشان به قرآن جهادي بزرگ 52
و اوست آنكس كه مجاور هم ساخت دو دريا را (بي‏آنكه بهم آميزند) اين يك آب شيرين گوارا و اين آبي شور يا تلخ و مقرر كرد ميان اين دو دريا مانعي و حرامي حرام كرده شد 53
و اوست آن توانائي كه آفريد از آب (از نطفه) آدمي را و گردانيد او را داراي نژاد و پيوند و پيوسته پروردگار تو تواناست 54
و مشركان مي‏پرستند بجز خدا چيزي را كه سود نمي‏رساند بديشان و نه زيانشان مي‏رساند و پيوسته كافر بر (نافرماني) پروردگار خويش پشتيبان ديو است 55
(اي پيامبر) نفرستاديم ترا مگر مژده دهنده و بيم كننده 56
بگو نمي‏خواهم از شما بر تبليغ رسالت هيچ مزدي مگر (ايمان) كسيكه خواهد بگيرد بسوي (خوشنودي) پروردگارش راهي 57
و توكل كن بر آن زنده‏اي كه هرگز نميرد و به پاكي ياد كن خدا را در حاليكه ثناگو باشي و بس است خدا بگناهان بندگانش از نظر آگاه بودن 58
آنكه آفريد آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنهاست در شش روز و مستولي شد تدبير او بر نظام عالم اوست بخشاينده و بپرس خدا را از دانائي 9
و چون گفته شود بمشركان كه سجده كنيد (خداي) رحمان را گويند چيست رحمان آيا سجده كنيم آنچه را امر مي‏كني ما را و افزودشان نفرت 60
خير فراوان از آن خدائي است كه آفريد در آسمان برجهائي (دوازده گانه) را و قرار داد در آن برجها خورشيد را و ماهي تابان 61
و او آن توانائي است كه گردانيد شب و روز را جانشين يكديگر براي كسي كه بخواهد بخواهد ياد كند يا بخواهد سپاسگزاري كند 62
و بندگان خداي بخشاينده آنانند كه مي‏روند بر روي زمين بتواضع و هرگاه خطاب كند ايشان را نادانان گويند سخني سالم از لغو و گناه 63
و آنانند كه شب به روز آرند براي پروردگار خود سجده كنندگان و به پاي ايستادگان 64
و آنانند كه گويند پروردگارا بگردان از ما عذاب دوزخ را زيرا عذاب دوزخ هست دائم و لازم 65
بيگمان دوزخ بد قرارگاه و بد جايگاه است 66
و آنانند كه چون انفاق كنند اسراف نكنند و تنگ نگيرند و هست انفاق ايشان ميان اسراف 67
و اقتار طريقه اعتدال (اقتصاد) و آنانند كه نمي‏خوانند با خداي بحق خداي ديگري را و نمي‏كشند كسي را كه حرام كرده خدا (كشتن آن را) مگر بحق و زنا نمي‏كنند و هركه بكند آن را (سه گناه) را ببيند (كيفر) بزهكاري را 68
دو چندان شود براي او عذاب روز رستاخيز و هميشه مي‏ماند در عذاب در حاليكه خوار باشد 69
مگر آن كس كه (از شرك) برگردد و ايمان آورد و بجا آورد كردار شايسته پس آن گروه بدل مي‏كند خدا بديهاي ايشان را به نيكوئيها و پيوسته خدا امرزگار و مهربان است 70
و هركه (از گناهان) توبه كند و بكند كار شايسته بيگمان او بر مي‏گردد بسوي خدا برگشتني (پسنديده) 71
و آنانند كه حاضر نشوند در مجالس بيهوده و هنگامي كه بگذرد بمردم هرزه‏گو بگذرند كريم وار 72
و آنانند كه هرگاه پند داده شوند به آيتهاي پروردگارشان روي در نيفتند بر آن در حاليكه كر و كور باشند 73
و آنانند كه گويند پروردگارا ببخش به ما از همسرانمان فرزندانمان روشني ديدگان و قرار ده ما را براي پرهيزكاران پيشوا (بسوي خيرات) 74
آن گروه پاداششان دهند بدرجه بلند بخاطر صبر كردنشان و فرشتگان ملاقاتشان كند با تحيتي و سلامي 75
در حاليكه جاويد باشند در غرفه بهشت نيكو قرارگاه و جايگاهي است 76
(اي پيمبر) بگو چه عنايتي داشت به شما پروردگار من اگر نبود خواندن (پروردگارم) شما را (بدين) حقا كه دروغ پنداشتيد (پيغمبر خود را) پس بزودي تكذيبتان باشد ملازم شما 77

Thoughts for life

 truth the best cosmetic for lips is

زیباترین آرایش برای لبان شما راستگویی

prayer for voice is

برای صدای شما دعا به درگاه خداوند

for eyes is pity

برای چشمان شما رحم و شفقت

hands is charity for

برای دستان شما بخشش

for heart ie love

برای قلب شما عشق

freindship and for life is

و برای زندگی شما دوستی هاست

 

brand new start No one can go back and make a now

هیچ کس نمیتونه  به  عقب برگرده و همه چیز رو از نو شروع کنه

and make a brand new ending Anyone can start from

ولی هر کسی میتونه از همین حالا عاقبت خوب و جدیدی  را برای خودش رقم بزنه 

 

 

pain God didnt promise days without

خداوند هیچ تضمین و قولی مبنی بر اینکه حتما" روزهای ما بدون غم بگذره

sorrow , sun without rain laughter  , without

خنده باشه و بدون هیچ غصه ای یا خورشید باشه بدون هیچ بارونی  نداده

He did promise strengh for the day  , comfort for the tears but

ولی یه قول رو به ما داده  که اگه استقامت داشته باشیم درمقابل مشکلات تحمل سختی ها رو  برامون آسون میکنه

and light for  the way

 و چراغ راهمون میشه

 

bumps,they slow you down a bit disappointments are like road

ناامیدی ها مثل دست اندازهای یک جاده میمونن ممکنه باعث کم شدن سرعتت در زندگی بشن

after wards but you enjoy the smooth road

ولی در عوض بعدش از یه جاده صاف و بدون دست انداز بیشتر لذت خواهی برد

the bumps too long Dont stay on

بنابراین روی دست اندازها و ناهمواری ها خیلی توقف نکن

on move  

 به راهت ادامه بده

 

didnt get what you want just sit tight when you feel down because you 

وقتی احساس شکست میکنی که نتونستی به اون چیزی که میخواستی برسی

and be happy

و ناراحت نشو

something beter to give you because God has thought of

حتما" خداوند صلاح تو رو در این دونسته و برات آینده ی بهتری رو رقم زده

 

good or bad,when something happens to you

وقتی یه اتفاق خوب یا بد برات می افته  همیشه

consider what it means

دنبال این باش که این چه معنی و حکمتی درش نهفته است

 

events There is a purpose to lifs

برای هر اتفاق زندگی دلیلی وجود دارد

cry too hard to teach you how to laugh more or not to

که به تو می آموزد که چگونه بیشتر شاد زندگی کنی و کمتر غصه بخوری

 You cant make someone  love

تو نمیتونی کسی رو مجبور کنی که تو رو دوست داشته باشه

can be loved all you can do is be someone who

تموم اون کاری که میتونی انجام بدی اینه که تبدیل به آدمی بشی که لایق دوست داشتن هست

the rest is up to the person to realize  your  worth

و عاقبت کسی پیدا خواهد شد که قدر تو رو بدونه

 

to the one you love It is better to lose your pride

بهتره که غرورت رو به خاطر کسی که دوست داری از دست بدی تا این که

the one you love because of pride than to lose

کسی رو دوست داری به خاطر غرورت از دست بدی 

 

for the right person to live we spend too much time looking

ما معمولا" زمان زیادی رو صرف پیداکردن آدم مناسبی برای دوست داشتن

finding fault with those we already  love or

یا پیدا کردن عیب و ایراد کسی که قبلا" دوستش داشتیم  میکنیم

when instead

باید به جای این کار

give we should be perfecting the  love we

در عشقی که داریم ابزار میکنیم کامل باشیم

 

هیچوقت یه دوست قدیمیت رو ترک نکن

freind  never abandon an old

چون هیچ زمانی کسی جای اون رو نخواهد گرفت

place you will never find one who can take there

دوستی مثل شراب میمونه

freindship is like wine

که هر چی کهنه تر بشه ارزشش بیشتر میشه

older it gets better as it grows

 

back, what does it mean when people talk behind your

وقتی مردم پشت سرت حرف میزنن چه مفهومی داره؟

you are two steps ahead of them simple ! it means that

خیلی ساده ! یعنی اینکه تو دو قدم از اونها جلوتری

moving ahead in life so, keep

پس در زندگی راهت رو ادامه بده

دعای سحر

دعای سحر
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ بَهاَّئِکَ بِاَبْهاهُ وَکُلُّ بَهاَّئِکَ بَهِىُّ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِبَهاَّئِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِاَجْمَلِهِ وَکُلُّ جَمالِکَ جَمیلٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِجَمالِکَ کُلِّهِاَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ جَلالِکَ بِاَجَلِّهِ وَکُلُّ جَلالِکَ جَلیلٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِجَلالِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ عَظَمَتِکَ بِاَعْظَمِها وَکُلُّ عَظَمَتِکَ عَظَیمَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعَظَمَتِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسَئَلُکَ مِنْ نُورِکَ بِاَنْوَرِهِ وَکُلُّ نُورِکَ نَیِّرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِنُورِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ رَحْمَتِکَ بِاَوْسَعِها وَکُلُّ رَحْمَتِکَ واسِعَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِرَحْمَتِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ کَلِماتِکَ بِاَتَمِّها وَکُلُّ کَلِماتِکَ تاَّمَّةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِکَلِماتِکَ کُلِّهَا اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ کَمالِکَ بِاَکْمَلِهِ وَکُلُّ کَمالِکَ کامِلٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِکَمالِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ اَسماَّئِکَ بِاَکْبَرِها وَکُلُّ اَسْماَّئِکَ کَبیرَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاَسْماَّئِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ عِزَّتِکَ باَعَزِّها وَکُلُّ عِزَّتِکَ عَزیزَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعِزَّتِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ مَشِیَّتِکَ بِاَمْضاها وَکُلُّ مَشِیَّتِکَ ماضِیَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِمَشِیَّتِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ قُدْرَتِکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتى اسْتَطَلْتَ بِها عَلى کُلِّشَىْءٍ وَکُلُّ قُدْرَتِکَ مُسْتَطیلَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِقُدْرَتِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ عِلْمِکَ بِاَنْفَذِهِ وَکُلُّ عِلْمِکَ نافِذٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعِلْمِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ قَوْلِکَ بِاَرْضاهُ وَکُلُّ قَوْلِکَ رَضِىُّ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِقَوْلِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ مَساَّئِلِکَ بِاَحَبِّها اِلَیْکَ وَکُلُّ مَساَّئِلِکَ اِلَیْکَ حَبیبَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِمَساَّئِلِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ شَرَفِکَ بِاَشْرَفِهِ وَکُلُّ شَرَفِکَ شَریفٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِشَرَفِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ سُلْطانِکَ بِاَدْوَمِهِ وَکُلُّ سُلطانِکَ داَّئِمٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِسُلْطانِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ مُلْکِکَ بِاَفْخَرِهِ وَکُلُّ مُلْکِکَ فاخِرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِمُلْکِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ عُلُوِّکَ بِاَعْلاهُ وَکُلُّ عُلُوِّکَ عالٍ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعُلُوِّکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ مَنِّکَ بِاَقْدَمِهِ وَکُلُّ مَنِّکَ قَدیمٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِمَنِّکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ آیاتِکَ بِاَکْرَمِها وَکُلُّ آیاتِکَ کَریمَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِآیاتِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِما اَنْتَ فیهِ مِنَ الشَّاْنِ وَالْجَبَرُوتِ وَاَسْئَلُکَ بِکُلِّ شَاْنٍ وَحْدَهُ وَ جَبَرُوتٍ وَحْدَها اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِما تُجیبُنى [بِهِ] حینَ اَسْئَلُکَ فَاَجِبْنى یا اَللّهُ

با من صنما دل یک‌دله کن

با من صنما دل یک‌دله کن گر سر ننهم، آنگه گله کن
مجنون شده‌ام از بهر خدا زان زلف خوشت یک سلسله کن
سی‌پاره به کف در چله شدی سی‌پاره منم! ترک چله کن
مجهول مرو، با غول مرو زنهار! سفر با قافله کن
ای مطرب دل زان نغمه خوش این مغز مرا پرمشغله کن
ای زهره و مه زان شعله رو دو چشم مرا دو مشعله کن
ای موسی جان چوپان شده‌ای بر طور برو، ترک گله کن!
نعلین ز دو پا بیرون کن و رو در دشت طُویٰ پا آبله کن
تکیه‌گه تو حق شد نه عصا انداز عصا و آن را یله کن
فرعون هوا چون شد حَیَوان در گردن او رو زنگله کن

چه کسم من؟ چه کسم من ؟ که بسی وسوسه مندم

 

 چه کسم من؟ چه کسم من ؟ که بسی وسوسه مندم

            

                               گه از آن سوی کًشندم ، گه از این سوی کًشندم

ز کشاکش چو کمانم ، به کفِ گوش کشانم

                              قدر از بام درافتد چو در خانه ببندم

مگر اِستاره چرخم؟ که ز برجی سوی برجی

                              به نحوسیش بگریم ، به سُعودیش بخندم

نَفَسی آتش سوزان ، نفسی سیل گریزان

                              ز چه اصلم؟ ز چه فصلم ؟ به چه بازار خرندم؟

نفسی همره ماهم ، نفسی مست الهم

                              نفسی یوسف چاهم ، نفسی جمله گزندم

نفسی رهزن و غولم ، نفسی تند و ملولم

                              نفسی زین دو برونم که بر آن بام بلندم

بزن ای مطرب ! قانون ، هوس لیلی و مجنون

                              که من از سلسله جستم ، وتد هوش بکندم

به خدا که نگریزی ، قدح مهر نریزی

                              چه شود ای شه خوبان ! که کنی گوش به پندم؟

هله ! ای اول و آخر ! بده آن باده فاخر

                              که شد این بزم منور به تو ، ای عشق پسندم

 

                     بده آن باده جانی ، ز خرابات معانی

                   که بدان ارزد چاکر که از آن باده دهندم

 

 

 

 

حضرت مولانا

دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو

بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود
دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو گوش طرب به دست تو بی‌تو به سر نمی‌شود
جان ز تو جوش می‌کند دل ز تو نوش می‌کند عقل خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود
خمر من و خمار من باغ من و بهار من خواب من و قرار من بی‌تو به سر نمی‌شود
جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی آب زلال من تویی بی‌تو به سر نمی‌شود
گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی آن منی کجا روی بی‌تو به سر نمی‌شود
دل بنهند برکنی توبه کنند بشکنی این همه خود تو می‌کنی بی‌تو به سر نمی‌شود
بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی باغ ارم سقر شدی بی‌تو به سر نمی‌شود
گر تو سری قدم شوم ور تو کفی علم شوم ور بروی عدم شوم بی‌تو به سر نمی‌شود
خواب مرا ببسته‌ای نقش مرا بشسته‌ای وز همه‌ام گسسته‌ای بی‌تو به سر نمی‌شود
گر تو نباشی یار من گشت خراب کار من مونس و غمگسار من بی‌تو به سر نمی‌شود
بی تو نه زندگی خوشم بی‌تو نه مردگی خوشم سر ز غم تو چون کشم بی‌تو به سر نمی‌شود
هر چه بگویم ای سند نیست جدا ز نیک و بد هم تو بگو به لطف خود بی‌تو به سر نمی‌ش

مرغ شیدا بیابیا!!!!

 

در سکوتی ماتم افزا 
من کناری و مرغ شیدا
با من دل خسته گوید
از چه بنشسته ای تو تنها
عشق یاری در دل دارم
می دهد هر دم آزارم
شکوه ها در دل دارم
می گریزم از رسوایی
می ستیزم با تنهایی
مرغ شیدا بیا بیا
شاهد ناله حزینم شو
با نوایی به روز و شب
همصدای دل غمینم شو 
ای صبا گر شنیده ای 
راز قلب شکسته ام امشب
با پیامی به او رسان
رهگذار دل حزینم شو
لحظه ای آسمان تو بنگر چهره ارغوانی ام 
با غم عشق او خزان شد نوبهار جوانی ام