امروز کاری بکن!
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر . . . . .
اگر سفرنکنی،
اگر چیزی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی،
به آرامی آغاز به مردن میکنی
زمانی که خودباوری را درخود بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند،
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر برده عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی،
اگر روزمرگی را تغییر ندهی،
اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی،
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر از شو رو حرارات،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وا میدارند،
و ضربان قلبت را تندتر میکنند،
دوری کنی...
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر هنگامی که با شغلت، یا عشقت شاد نیستی، آنرا عوض نکنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگرورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی
که حداقل یکباردر تمام زندگیت
ورای مصلحت اندیشی بروی.
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز کاری بکن!
نگذار که به آرامی بمیری . . .
شادی را فراموش نکن!
ماه عشق "ماه رمضان"
گفت : لاتقنطوا من رحمة
"از رحمت خدا ناامید نباشيد"
گفتم : انگار، مرا فراموش کرده ای؟
گفت : فاذکرونی اذکرکم
"مرا یاد کنید تا به یاد شما باشم"
گفتم : تا کی باید صبركنم؟
گفت : و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا
"شاید موعدش نزدیک باشد، تو چه میدانی "
گفتم : تو بزرگی و من کوچک ، و نزدیکیت برای من خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟
گفت : و اتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله
"کارهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند"
گفتم : خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور. من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچک است. یک اشاره کنی تمامه
گفت : عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
"شاید چیزی که دوست داری، به صلاحت نباشه"
گفتم : چطور دلت میاد؟ انا عبدک الضعیف الذلیل...
گفت: ان الله باالناس لرئوفٌ رحیم
"خدا نسبت به همهی مردم مهربان است"
!گفتم : دلم گرفته
گفت : بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
"مردم باید با فضل و رحمت خدا شاد باشند"
گفتم : اصلا" بیخیال! توکلت علی الله
گفت : ان الله یحب المتوکلین
"خدا آنهایی را که توکل میکنند دوست دارد"
...گفتم : چقدر احساس تنهایی میکنم
گفت : فانی قریب
"من که نزدیکم"
گفتم : تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش میشد به تو نزدیک شوم
گفت : و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهرمن القول بالغدو و الأصال
"هر صبح و عصر، پروردگارت را نزد خودت با خوف و تضرع و با صدای آهسته یاد کن"
گفتم : نمیدانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم میزند؛ ذوبم میکند؛ عاشق میشوم! ... توبه میکنم
گفت : ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
"خدا همه توبهکنندهها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد"
گفتم : الهی و ربی من لی غیرک
گفت : الیس الله بکافٍ عبده
"آيا خداوند برای بندهاش کافی نیست؟"
گفتم: هیچ کس نمیدونه توی دلم چه میگذره؟
گفت: ان الله یحول بین المرء و قلبه
"خدا حائل است بین انسان و قلبش"
گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم
گفت : نحن اقرب الیه من حبل الوريد
"از رگ گردن به تو نزدیک ترم"
از گابریل گارسیا ماکز نویسنده معروف کلمبیایی و برنده جایزه نوبل در ادبیات
در ۱۵ سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می دانند ، و گاخی اوقات پدران هم
در ۲۰ سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده ای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود
در ۲۵ سالگی دانستم که یک نوزاد ، مادر را از داشتن یک روز ۸ ساعته و پدر را از داشتن شب هشت ساعته ، محروم میکند
در ۳۰ سالگی پی بردم که قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن
در ۳۵ سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد ؛ بلکه چیزی است که خود آن را می سازد
در ۴۰ سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن ، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم ؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می دهیم دوست داشته باشیم
در ۴۵ سالگی یاد گرفتم که ۱۰ درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می افتد و ۹۰ درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می دهند
در ۵۰ سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بدترین دشمن وی است
در ۵۵ سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب
در ۶۰ سالگی متوجه شدم که بدون عشق می توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید
در ۶۵ سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز ، باید بعد از خوردن آنچه لازم است ، آنچه را که میل دارد نیز بخورد
در ۷۰ سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارتهای خوب نیست ؛ بلکه خوب بازی کردن با کارتهای بد است
در ۷۵ سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر میکند نارس است ، به رشد و کمال خود ادامه می دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است ، دچار افت می شود
در ۸۰ سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است
در ۸۵ سالگی در یافتم که همانا زندگی زیباست
سوره فرقان
خير فراوان از خدائيست كه فرو فرستاد فرقان (تميز دهنده حق از باطل) را بر بنده خود تا باشد براي جهانيان بيم كننده 1
آنكه تنها از آن اوست پادشاهي آسمانها و زمين و فرا نگرفت فرزندي (براي خود) و نبود براي او شريكي در پادشاهي و آفريد هر چيزي را پس اندازه كرد آن را اندازه كردني 2
و كافران بر گرفتند بجز خدا معبوداني كه نيافرينند چيزي را و خود آفريده شدهاند و مالك نيستند براي خويشتن زياني را و نه سودي را و توانائي ندارند بر ميراندن كسي و نه بر زنده كردن كسي و نه بر انگيختن كسي 3
و گفتند آنانكه كفر ورزيدند نيست اين قرآن مگر دروغي كه خود بافته آن را و ياري دادهاند او را براي ساختن اين دروغ گروهي ديگر حقا كه كافران آمدهاند به ستم و بهتان 4
و گفتند اين قرآن افسانههاي پيشينيان است كه محمد نوشته آنها را پس آن افسانه خوانده ميشود بر او و بامداد و شبانگاه 5
بگو فرو فرستاده است قرآن را آن خدائي كه ميداند پنهان را در آسمانها و زمين زيرا او پيوسته آمرزنده و مهربان است 6
و گفتند مشركان (قريش) چيست اين پيغمبر را كه ميخورد طعام را و ميرود در بازارها (بطلب روزي) چرا فرستاده نشد بسوي او فرشتهاي تا باشد با وي بيم كننده 7
يا چرا افكنده نشد بسوي وي گنجي يا چرا نميباشد او را بوستاني كه بخورد از (ميوه) آن و گفتند ستمكاران (بمؤمنان) پيروي نميكنيد مگر مردي جادو شده را 8
در نگر چگونه زدند براي تو مثلها (ترا توصيف كردند) و گمراه شدند و توانائي ندارند راهي (ببرهان به آنچه گويند) 9
خير فراوان از خدائي است كه اگر خواهد قرار دهد براي تو بهتر از آنچه گفتند يعني بوستاني كه ميرود از زير (درختان) آن جويهاي آب و قرار ميدهد براي تو كاخهائي 10
بلكه تكذيب كردند رستخيز را و آماده كردهايم براي كسيكه تكذيب كند رستخيز را آتشي افروخته 11
چون آتش ببيند آنها را از جايگاهي دور بشنوند از آتش آوازي از خشم و بانگي شديد 12
و چون مشركان افكنده شوند از دوزخ در مكاني تنگ در حاليكه به زنجيرها بسته باشند بخوانند در آنجا هلاكت را 13
مخوانيد امروز يك هلاكت را و بخوانيد هلاكت بسيار را 14
(اي پيامبر) بگو آيا آن (گنج و بوستان دنيا) بهتر است يا بهشت جاوداني كه وعده دادهاند پرهيزكاران را هست آنان را پاداشي و بازگشتگاهي براي آنان است 5
در آنجا آنچه خواهند در حاليكه جاويد باشند در آنجا هست آن وعده به عهده پروردگار تو وعده خواسته شده 16
روزي كه خدا حشر كند مشركان و آنچه كه ميپرستند بجز خدا (ياد كن) پس خدا (بمعبودان باطل) گويد آيا شما گمراه كرديد بندگان مرا يا ايشان خود گم كردند راه را 17
بتان گويند منزهي تو (از شريك) نباشد سزاوار ما را آنكه بگيريم بجز تو دوستاني وليكن تو برخوردار گردانيدي ايشان و پدرانشان را تا آنكه فراموش كردند ياد كردن (كتاب آسماني) را و بودند گروهي هلاك شده 18
حقا خدايانتان تكذيب كردند شما را به آنچه ميگوئيد پس توانائي نداريد بر گردانيدن عذاب را و نه ياري كردن خود را و هركه ستم كند از شما بچشانيم بدو عذابي بزرگ 19
و نفرستيم پيش از تو هيچ پيامبري را مگر آنكه ايشان نيز ميخوردند طعام را و ميرفتند در بازارها (بطلب معاش) و قرار داديم برخي از شما را براي برخي ديگر آزمايشي آيا شكيبائي ميكنيد و پيوسته پروردگار تو بيناست 20
و گفتند آنانكه اميد ندارند ديدار ما را (منكر معاداند) چرا نازل نميشود بر ما فرشتگان يا چرا نميبينيم پروردگار خود را به عزّتم سوگند برتري جستند در خود و سركشي كردند سركشي كردني 21
(ياد كن) روزي را كه ببينند فرشتگان را نيست هيچ بشارتي در آن روز مشركان را گويند پناه ميبريم در اين فرشتگان پناه بردني 22
و قصد كرديم به سوي آنچه كافران كردند از كرداري (كه بصورت نيكو نمايد) پس گردانيديم آن را ذرههاي پراكنده در هوا 23
بهشتيان در آن روز خوبند از نظر قرارگاه و نيكويند از نظر استراحتگاه 24
(بياد آور) روزي كه بشكافد آسمان از ابر و فرو فرستاده شود (از آنجا) فرشتگان فرو فرستادني 25
پادشاهي در آن روز ثابت است براي خداي بخشاينده و باشد آن روز روزي بر كافران دشوار 26
(بياد آور) روزي كه دندان گيرد ستمكاران دستهاي خود را (بدندان ميگزند) در حاليكه گويند اي كاش من ميگرفتم با پيغمبر راهي 27
اي واي بر من كاشكي من نگرفته بودم فلان را دوست 28
بخدا سوگند آن دوست گمراه كرد مرا از قرآن پس از آنكه آمده بود بسوي من و هست ابليس آدمي را فروگذارنده (در وادي گمراهي) 29
و گويد پيغمبر (روز رستخيز) پروردگارا البته گروه من گرفتند اين قرآن را فروگذاشته 30
بدينسان قرار داديم براي هر پيغمبري دشمني از گناهكاران و بس است پروردگار تو از نظر راهنما و ياري دهنده 31
و گفتند آنانكه كافر شدند چرا فرود نيامد بر محمد ص قرآن بيكباره همچنين (قرآن را به تدريج نازل كرديم) تا ثابت گردانيم به آن دل تو را و بيان كرديم قرآن را برخي از پي برخي 32
و مشركان نميآرند براي تو مثلي مگر آنكه آريم براي تو جوابي درست و نيكوتر از نظر بيان 33
آنانكه محشور (و كشيده) شوند بر چهرههاي خود بسوي دوزخ آن گروه بدترند از نظر جايگاه و گمراه ترند از نظر راه 34
و به عزّتم سوگند كه حقا داديم به موسي كتاب تورات را و گردانيديم با او برادرش هارون را مددكاري 35
پس گفتيم برويد به سوي گروهي كه تكذيب كردند (يكتائي) ما را پس نابودشان كرديم نابود كردني 36
و قوم نوح را آن دم كه تكذيب كردند پيمبران را غرقشان كرديم و گردانيديم (داستان) ايشان را براي مردم عبرتي و آماده كرديم براي ستمكاران عذابي دردناك 37
و (هلاك كرديم) قوم عاد و گروه ثمود و اصحاب رس و مردم قرنهاي بسيار را كه بودند ميان قوم عاد و اصحاب رس 8
و براي هر يك بيان كرديم مثلها را و همه را نابود كرديم نابود كردني 39
و به عزّتم سوگند كه حقا كفار قريش آمدند بر آن شهري كه باريده شد باران بد آيا نبودند كه (هنگام عبور بر آن) ببينند آن را بلكه اميد ندارند زنده شدن از پس مرگ را 40
و چون كافران به بينندت نگيرند ترا جز به مسخره (و گويند) آيا اين آن كس است كه بر انگيخت خدايش به پيمبري 41
نزديك بود كه اين كس بگرداند ما را از (پرستش) معبودان خود اگر نه آن بود كه ما صبر كرديم بر (پرستش) آنها و بزودي بدانند آنگه كه ببينند عذاب را كه كيست گمراهتر از نظر راه 42
آيا ديدي كسي را كه بگرفت معبود خود را خواهش خود آيا تو ميباشي بر آن كس نگهبان (كه او را از آن منع كني) 43
آيا ميپنداري آنكه بيشتر مشركان (سخن ترا) ميشنوند نا تعقل ميكنند نيستند ايشان مگر مانند چهارپايان بلكه ايشان گمراه ترند از نظر راه 44
آيا ننگريستي بسوي پروردگار خود كه چگونه كشيد (و گسترانيد) سايه را و اگر ميخواست بيگمان ميگردانيد آن را ثابت پس قرار داديم خورشيد را بر (شناختن) سايه راهنمائي 45
پس بگرفتيم سايه را (بارتفاع خورشيد) بسوي خود گرفتني آسان 46
و او است آن خدائي كه گردانيد براي شما شب را پوششي (تا در آن آرام گيريد) و خواب راحتي و روز را بر انگيختني 47
و اوست آنكس كه فرستاد بادها را بشارت دهنده پيش از نزول رحمتش (كه باران است) و فرود آورديم از آسمان آبي پاك كننده 48
تا زنده كند به آن شهري مرده را (كه در آن گياه نبود) و بنوشانيم آن را از آنچه آفريدهايم دامها و مران بسيار را 49
و به عزّتم سوگند كه البته گردانيديم (و قسمت كرديم) باران را ميان مردم تا انديشه كنند و نخواستند بيشتر مردم مگر ناسپاسي را 50
و اگر ميخواستيم برميانگيختيم در هر شهري بيم كنندهاي 51
پس فرمان مبر كافران را و جهاد كن با ايشان به قرآن جهادي بزرگ 52
و اوست آنكس كه مجاور هم ساخت دو دريا را (بيآنكه بهم آميزند) اين يك آب شيرين گوارا و اين آبي شور يا تلخ و مقرر كرد ميان اين دو دريا مانعي و حرامي حرام كرده شد 53
و اوست آن توانائي كه آفريد از آب (از نطفه) آدمي را و گردانيد او را داراي نژاد و پيوند و پيوسته پروردگار تو تواناست 54
و مشركان ميپرستند بجز خدا چيزي را كه سود نميرساند بديشان و نه زيانشان ميرساند و پيوسته كافر بر (نافرماني) پروردگار خويش پشتيبان ديو است 55
(اي پيامبر) نفرستاديم ترا مگر مژده دهنده و بيم كننده 56
بگو نميخواهم از شما بر تبليغ رسالت هيچ مزدي مگر (ايمان) كسيكه خواهد بگيرد بسوي (خوشنودي) پروردگارش راهي 57
و توكل كن بر آن زندهاي كه هرگز نميرد و به پاكي ياد كن خدا را در حاليكه ثناگو باشي و بس است خدا بگناهان بندگانش از نظر آگاه بودن 58
آنكه آفريد آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنهاست در شش روز و مستولي شد تدبير او بر نظام عالم اوست بخشاينده و بپرس خدا را از دانائي 9
و چون گفته شود بمشركان كه سجده كنيد (خداي) رحمان را گويند چيست رحمان آيا سجده كنيم آنچه را امر ميكني ما را و افزودشان نفرت 60
خير فراوان از آن خدائي است كه آفريد در آسمان برجهائي (دوازده گانه) را و قرار داد در آن برجها خورشيد را و ماهي تابان 61
و او آن توانائي است كه گردانيد شب و روز را جانشين يكديگر براي كسي كه بخواهد بخواهد ياد كند يا بخواهد سپاسگزاري كند 62
و بندگان خداي بخشاينده آنانند كه ميروند بر روي زمين بتواضع و هرگاه خطاب كند ايشان را نادانان گويند سخني سالم از لغو و گناه 63
و آنانند كه شب به روز آرند براي پروردگار خود سجده كنندگان و به پاي ايستادگان 64
و آنانند كه گويند پروردگارا بگردان از ما عذاب دوزخ را زيرا عذاب دوزخ هست دائم و لازم 65
بيگمان دوزخ بد قرارگاه و بد جايگاه است 66
و آنانند كه چون انفاق كنند اسراف نكنند و تنگ نگيرند و هست انفاق ايشان ميان اسراف 67
و اقتار طريقه اعتدال (اقتصاد) و آنانند كه نميخوانند با خداي بحق خداي ديگري را و نميكشند كسي را كه حرام كرده خدا (كشتن آن را) مگر بحق و زنا نميكنند و هركه بكند آن را (سه گناه) را ببيند (كيفر) بزهكاري را 68
دو چندان شود براي او عذاب روز رستاخيز و هميشه ميماند در عذاب در حاليكه خوار باشد 69
مگر آن كس كه (از شرك) برگردد و ايمان آورد و بجا آورد كردار شايسته پس آن گروه بدل ميكند خدا بديهاي ايشان را به نيكوئيها و پيوسته خدا امرزگار و مهربان است 70
و هركه (از گناهان) توبه كند و بكند كار شايسته بيگمان او بر ميگردد بسوي خدا برگشتني (پسنديده) 71
و آنانند كه حاضر نشوند در مجالس بيهوده و هنگامي كه بگذرد بمردم هرزهگو بگذرند كريم وار 72
و آنانند كه هرگاه پند داده شوند به آيتهاي پروردگارشان روي در نيفتند بر آن در حاليكه كر و كور باشند 73
و آنانند كه گويند پروردگارا ببخش به ما از همسرانمان فرزندانمان روشني ديدگان و قرار ده ما را براي پرهيزكاران پيشوا (بسوي خيرات) 74
آن گروه پاداششان دهند بدرجه بلند بخاطر صبر كردنشان و فرشتگان ملاقاتشان كند با تحيتي و سلامي 75
در حاليكه جاويد باشند در غرفه بهشت نيكو قرارگاه و جايگاهي است 76
(اي پيمبر) بگو چه عنايتي داشت به شما پروردگار من اگر نبود خواندن (پروردگارم) شما را (بدين) حقا كه دروغ پنداشتيد (پيغمبر خود را) پس بزودي تكذيبتان باشد ملازم شما 77
Thoughts for life
truth the best cosmetic for lips is
زیباترین آرایش برای لبان شما راستگویی
prayer for voice is
برای صدای شما دعا به درگاه خداوند
for eyes is pity
برای چشمان شما رحم و شفقت
hands is charity for
برای دستان شما بخشش
for heart ie love
برای قلب شما عشق
freindship and for life is
و برای زندگی شما دوستی هاست
brand new start No one can go back and make a now
هیچ کس نمیتونه به عقب برگرده و همه چیز رو از نو شروع کنه
and make a brand new ending Anyone can start from
ولی هر کسی میتونه از همین حالا عاقبت خوب و جدیدی را برای خودش رقم بزنه
pain God didnt promise days without
خداوند هیچ تضمین و قولی مبنی بر اینکه حتما" روزهای ما بدون غم بگذره
sorrow , sun without rain laughter , without
خنده باشه و بدون هیچ غصه ای یا خورشید باشه بدون هیچ بارونی نداده
He did promise strengh for the day , comfort for the tears but
ولی یه قول رو به ما داده که اگه استقامت داشته باشیم درمقابل مشکلات تحمل سختی ها رو برامون آسون میکنه
and light for the way
و چراغ راهمون میشه
bumps,they slow you down a bit disappointments are like road
ناامیدی ها مثل دست اندازهای یک جاده میمونن ممکنه باعث کم شدن سرعتت در زندگی بشن
after wards but you enjoy the smooth road
ولی در عوض بعدش از یه جاده صاف و بدون دست انداز بیشتر لذت خواهی برد
the bumps too long Dont stay on
بنابراین روی دست اندازها و ناهمواری ها خیلی توقف نکن
on move
به راهت ادامه بده
didnt get what you want just sit tight when you feel down because you
وقتی احساس شکست میکنی که نتونستی به اون چیزی که میخواستی برسی
and be happy
و ناراحت نشو
something beter to give you because God has thought of
حتما" خداوند صلاح تو رو در این دونسته و برات آینده ی بهتری رو رقم زده
good or bad,when something happens to you
وقتی یه اتفاق خوب یا بد برات می افته همیشه
consider what it means
دنبال این باش که این چه معنی و حکمتی درش نهفته است
events There is a purpose to lifs
برای هر اتفاق زندگی دلیلی وجود دارد
cry too hard to teach you how to laugh more or not to
که به تو می آموزد که چگونه بیشتر شاد زندگی کنی و کمتر غصه بخوری
You cant make someone love
تو نمیتونی کسی رو مجبور کنی که تو رو دوست داشته باشه
can be loved all you can do is be someone who
تموم اون کاری که میتونی انجام بدی اینه که تبدیل به آدمی بشی که لایق دوست داشتن هست
the rest is up to the person to realize your worth
و عاقبت کسی پیدا خواهد شد که قدر تو رو بدونه
to the one you love It is better to lose your pride
بهتره که غرورت رو به خاطر کسی که دوست داری از دست بدی تا این که
the one you love because of pride than to lose
کسی رو دوست داری به خاطر غرورت از دست بدی
for the right person to live we spend too much time looking
ما معمولا" زمان زیادی رو صرف پیداکردن آدم مناسبی برای دوست داشتن
finding fault with those we already love or
یا پیدا کردن عیب و ایراد کسی که قبلا" دوستش داشتیم میکنیم
when instead
باید به جای این کار
give we should be perfecting the love we
در عشقی که داریم ابزار میکنیم کامل باشیم
هیچوقت یه دوست قدیمیت رو ترک نکن
freind never abandon an old
چون هیچ زمانی کسی جای اون رو نخواهد گرفت
place you will never find one who can take there
دوستی مثل شراب میمونه
freindship is like wine
که هر چی کهنه تر بشه ارزشش بیشتر میشه
older it gets better as it grows
back, what does it mean when people talk behind your
وقتی مردم پشت سرت حرف میزنن چه مفهومی داره؟
you are two steps ahead of them simple ! it means that
خیلی ساده ! یعنی اینکه تو دو قدم از اونها جلوتری
moving ahead in life so, keep
پس در زندگی راهت رو ادامه بده
دعای سحر
دعای سحر
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ بَهاَّئِکَ بِاَبْهاهُ وَکُلُّ بَهاَّئِکَ بَهِىُّ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِبَهاَّئِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِاَجْمَلِهِ وَکُلُّ جَمالِکَ جَمیلٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِجَمالِکَ کُلِّهِاَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ جَلالِکَ بِاَجَلِّهِ وَکُلُّ جَلالِکَ جَلیلٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِجَلالِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ عَظَمَتِکَ بِاَعْظَمِها وَکُلُّ عَظَمَتِکَ عَظَیمَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعَظَمَتِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسَئَلُکَ مِنْ نُورِکَ بِاَنْوَرِهِ وَکُلُّ نُورِکَ نَیِّرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِنُورِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ رَحْمَتِکَ بِاَوْسَعِها وَکُلُّ رَحْمَتِکَ واسِعَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِرَحْمَتِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ کَلِماتِکَ بِاَتَمِّها وَکُلُّ کَلِماتِکَ تاَّمَّةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِکَلِماتِکَ کُلِّهَا اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ کَمالِکَ بِاَکْمَلِهِ وَکُلُّ کَمالِکَ کامِلٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِکَمالِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ اَسماَّئِکَ بِاَکْبَرِها وَکُلُّ اَسْماَّئِکَ کَبیرَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاَسْماَّئِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ عِزَّتِکَ باَعَزِّها وَکُلُّ عِزَّتِکَ عَزیزَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعِزَّتِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ مَشِیَّتِکَ بِاَمْضاها وَکُلُّ مَشِیَّتِکَ ماضِیَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِمَشِیَّتِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ قُدْرَتِکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتى اسْتَطَلْتَ بِها عَلى کُلِّشَىْءٍ وَکُلُّ قُدْرَتِکَ مُسْتَطیلَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِقُدْرَتِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ عِلْمِکَ بِاَنْفَذِهِ وَکُلُّ عِلْمِکَ نافِذٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعِلْمِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ قَوْلِکَ بِاَرْضاهُ وَکُلُّ قَوْلِکَ رَضِىُّ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِقَوْلِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ مَساَّئِلِکَ بِاَحَبِّها اِلَیْکَ وَکُلُّ مَساَّئِلِکَ اِلَیْکَ حَبیبَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِمَساَّئِلِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ شَرَفِکَ بِاَشْرَفِهِ وَکُلُّ شَرَفِکَ شَریفٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِشَرَفِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ سُلْطانِکَ بِاَدْوَمِهِ وَکُلُّ سُلطانِکَ داَّئِمٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِسُلْطانِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ مُلْکِکَ بِاَفْخَرِهِ وَکُلُّ مُلْکِکَ فاخِرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِمُلْکِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ عُلُوِّکَ بِاَعْلاهُ وَکُلُّ عُلُوِّکَ عالٍ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعُلُوِّکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ مَنِّکَ بِاَقْدَمِهِ وَکُلُّ مَنِّکَ قَدیمٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِمَنِّکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ آیاتِکَ بِاَکْرَمِها وَکُلُّ آیاتِکَ کَریمَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِآیاتِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِما اَنْتَ فیهِ مِنَ الشَّاْنِ وَالْجَبَرُوتِ وَاَسْئَلُکَ بِکُلِّ شَاْنٍ وَحْدَهُ وَ جَبَرُوتٍ وَحْدَها اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِما تُجیبُنى [بِهِ] حینَ اَسْئَلُکَ فَاَجِبْنى یا اَللّهُ
با من صنما دل یکدله کن
| با من صنما دل یکدله کن | گر سر ننهم، آنگه گله کن | |
| مجنون شدهام از بهر خدا | زان زلف خوشت یک سلسله کن | |
| سیپاره به کف در چله شدی | سیپاره منم! ترک چله کن | |
| مجهول مرو، با غول مرو | زنهار! سفر با قافله کن | |
| ای مطرب دل زان نغمه خوش | این مغز مرا پرمشغله کن | |
| ای زهره و مه زان شعله رو | دو چشم مرا دو مشعله کن | |
| ای موسی جان چوپان شدهای | بر طور برو، ترک گله کن! | |
| نعلین ز دو پا بیرون کن و رو | در دشت طُویٰ پا آبله کن | |
| تکیهگه تو حق شد نه عصا | انداز عصا و آن را یله کن | |
| فرعون هوا چون شد حَیَوان | در گردن او رو زنگله کن |
چه کسم من؟ چه کسم من ؟ که بسی وسوسه مندم
چه کسم من؟ چه کسم من ؟ که بسی وسوسه مندم
گه از آن سوی کًشندم ، گه از این سوی کًشندم
ز کشاکش چو کمانم ، به کفِ گوش کشانم
قدر از بام درافتد چو در خانه ببندم
مگر اِستاره چرخم؟ که ز برجی سوی برجی
به نحوسیش بگریم ، به سُعودیش بخندم
نَفَسی آتش سوزان ، نفسی سیل گریزان
ز چه اصلم؟ ز چه فصلم ؟ به چه بازار خرندم؟
نفسی همره ماهم ، نفسی مست الهم
نفسی یوسف چاهم ، نفسی جمله گزندم
نفسی رهزن و غولم ، نفسی تند و ملولم
نفسی زین دو برونم که بر آن بام بلندم
بزن ای مطرب ! قانون ، هوس لیلی و مجنون
که من از سلسله جستم ، وتد هوش بکندم
به خدا که نگریزی ، قدح مهر نریزی
چه شود ای شه خوبان ! که کنی گوش به پندم؟
هله ! ای اول و آخر ! بده آن باده فاخر
که شد این بزم منور به تو ، ای عشق پسندم
بده آن باده جانی ، ز خرابات معانی
که بدان ارزد چاکر که از آن باده دهندم
حضرت مولانا
دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
| بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود | داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود | |
| دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو | گوش طرب به دست تو بیتو به سر نمیشود | |
| جان ز تو جوش میکند دل ز تو نوش میکند | عقل خروش میکند بیتو به سر نمیشود | |
| خمر من و خمار من باغ من و بهار من | خواب من و قرار من بیتو به سر نمیشود | |
| جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی | آب زلال من تویی بیتو به سر نمیشود | |
| گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی | آن منی کجا روی بیتو به سر نمیشود | |
| دل بنهند برکنی توبه کنند بشکنی | این همه خود تو میکنی بیتو به سر نمیشود | |
| بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی | باغ ارم سقر شدی بیتو به سر نمیشود | |
| گر تو سری قدم شوم ور تو کفی علم شوم | ور بروی عدم شوم بیتو به سر نمیشود | |
| خواب مرا ببستهای نقش مرا بشستهای | وز همهام گسستهای بیتو به سر نمیشود | |
| گر تو نباشی یار من گشت خراب کار من | مونس و غمگسار من بیتو به سر نمیشود | |
| بی تو نه زندگی خوشم بیتو نه مردگی خوشم | سر ز غم تو چون کشم بیتو به سر نمیشود | |
| هر چه بگویم ای سند نیست جدا ز نیک و بد | هم تو بگو به لطف خود بیتو به سر نمیش |
مرغ شیدا بیابیا!!!!
در سکوتی ماتم افزا
من کناری و مرغ شیدا
با من دل خسته گوید
از چه بنشسته ای تو تنها
عشق یاری در دل دارم
می دهد هر دم آزارم
شکوه ها در دل دارم
می گریزم از رسوایی
می ستیزم با تنهایی
مرغ شیدا بیا بیا
شاهد ناله حزینم شو
با نوایی به روز و شب
همصدای دل غمینم شو
ای صبا گر شنیده ای
راز قلب شکسته ام امشب
با پیامی به او رسان
رهگذار دل حزینم شو
لحظه ای آسمان تو بنگر چهره ارغوانی ام
با غم عشق او خزان شد نوبهار جوانی ام
بسم الله الرحمن الرحیم... لا اله الا الله